ماجراهای دوتاییمون

گاه نوشت های دوعددکوثر

  ...:بسم الله الرحمن الرحيم:...


خدايا;ميترسم از روزي که حسرت لحظه هاي رفته ام رابخورم


ميترسم که حتي لحظه اي نباشدتا من خداحافظي کنم


بارالها;ميترسم ازلحظه اي که بخواهم ازپل نيلوفري به سوي توبيايم,

 

ولي سرم راپايين بيندازم تاازاخم ونگاه سنگين توفرارکنم


اي خالق لحظه هاوثانيه ها;مرادرياب;مرادرميان اين دنياي پرهياهوي موجودات

 

به نام انسانت تنها نگذار,مني که تنها داشته واقعي ام ازاين دنياتوئي...


اي آفريننده من ودنياي من;تاابدوتاآخرين ثانيه اين دنيافقط وفقط تورامي ستايم;

 

اي تنهالايق نيايش وستايش وعشق,کمکم کن فقط


به خاطرتوولبخندرضايتت آرزو کنم,کارانجام دهم,پيشرفت کنم,

 

بخندم,گريه کنم و...دوست بدارم وعشق بورزم...


اي علت وبرهان کائنات وموجودات;تنهاازتوياري مي جويم وتنهاتوراصدامي زنم خدا,

 

که هيچ کس جزتوشايسته خدابودن نيست...


خداياکمکم کن,خداياکمک همه کن,کمکي که خودبرآن آگاه ترازمائي!


خدايا;اي عشق مطلق بدون شرح,
                                            اي تنها بي نهايت دنيا,
                                                                       
دوستت دارم;همين...


سلام,اين اولين آپ اين وب هست ومنم اولين بارمه که توي يک وب مطلب ميذارم!!اميدوارم ازمطالب اولين آپ اين وب خوشتون بياد...

                                                     

حصار
مردي از پروديکوس سوفيست مشهوريوناني پرسيد;چگونه بايدقطعه زمينش رامحصورکندتادرامن وامان باشد.پروديکوس مثل همه سفسطه گران  که
هيچ وقت ازرونمي روندوکم نمي آورند,بي معطلي گفت:خب يک چپردورش بکار.
مردگفت اين درست,اماحفظ کردن خوداين چپرهم کلي زحمت دارد.
-:اگردورش درخت کاج بکاري چه؟
-:نه,اينطوري مثل يک قبرستان مي شود!
-:پس به گمانم يک رديف کاج چتري خوب باشد...
-:انها راکه بزهامي خورند.
پروديکوس باانکه ازکوره دررفته بودامابازهم نمي خواست دربحث وجدل کم بياورد,بنابراين باجديت گفت:
دراين صورت بهترين کاراينست که دروآن بزبکاري,چون ديگرکاجهاي چتري بزهارانمي خورند!

اطمينان
يکي ازدشمنان سرسخت ولترمرده بود.ولتربه مجلس ختم وي آمد.همه حاضران ازاين بزرگ منشي فيلسوف فرانسوي انگشت به دهن شده بودندکه براي وداع
آخروبزرگداشت دشمنش به مجلس ختم وي آمده.امااوگفت:فقط مي خواستم مطمئن شوم ببينم واقعامرده!

يادگيري هندسه
 روزهاي آخري که سقراط حکيم,ازمهمترين فيلسوفان يونان باستان که به جرم حقيقت گويي به سرکشيدن جام شوکران محکوم شده بود;درزندان درانتظارحکم نهايي
مرگش به سرمي بردوهنوز تشريفات قانوني اين حکم تمام نشده بود,بناکرده بودبه يادگيري هندسه!نگهبان زندان که ازاين موضوع پي برده بود,باکمال تعجب ازاوپرسيد:
اي سقراط,آيابراستي حالا,درچنين وضعيتي وقت يادگيري هندسه است؟!فرداحکم مرگت فرامي رسداماتوداري هندسه مي خواني!
سقراط که ازسوال مرديکه خورده بودگفت:نکندبايدبعدازمرگم هندسه بخوانم؟!ها؟!

 

خب...همش همین بود! آپ بعدی باکوثره ,خدانگهدار وکامنت هم یادتون نره!

,

???? 16:19 ???? کوثر و رقیه کوثر | |
???? ??? ????? ???? ??? ??
?